7 گروه عجیبی که برای مشاوره مراجعه می کنند

7 گروه از افراد عجیبی که برای مشاوره به مشاور کسب و کار مراجعه می کنند

در سالیان گذشته در کنار مراجعان زیادی بوده ام که برخی بصورت حقیقی و برخی نیز بصورت حقوقی برای بازشدن گره از مسائلشان به من (به عنوان مشاور کسب و کار) مراجعه کرده بودند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید چه تیپ افرادی با چه انگیزه های خودآگاه یا ناخودآگاه برای گرفتن مشاوره کسب و کار اقدام می کنند.  در این مطلب، 7 گروه عجیب را برایتان تعریف می کنم.

گروه اول:

این گروه آنهایی هستند که تصور می کنند همه چیز را می دانند و دلشان می خواهد یک مشاور باتجربه بیاورند و طوری در گل بماند که بتوانند چنین نتیجه بگیرند که برای مسائل یا مشکلات کسب و کار یا شرکتشان هیچ راه حلی نیست که خود آنها هم نتوانسته اند از پس آن برآیند. درواقع با زبان بی زبانی می خواهند بگویند مشکل ما خیلی بزرگ است که کاری از کسی ساخته نیست؛ نه اینکه ما راه حل آن را نمی دانیم.

گروه دوم:

گروه دیگری هستند که با یک مشاور قرارداد می بندند و سپس خودشان را کنار می کشند؛ انگار نه انگار مشاور وظیفه راهنمایی دارد و این خود آنها هستند که لازم است توصیه ها و پلان ها و استراتژی های ارائه شده را اجرا نمایند. این گروه تمایل دارند پس از مدتی همه کاسه کوزه ها را سر مشاور بشکنند و او را بی کفایت جلوه دهند. درواقع مشکل اصلی آنها این است که دلشان نمی خواهد بی کفایتی یا کم مهارتی خودشان را ببینند پس مجبورند ناخودآگاه کسی را پیدا کنند که مسئولیت شکست ها را فرافکنی کنند و بر دوش او بیاندازند. چه کسی بهتر از یک مشاور که از بیرون سازمان هم آمده!

گروه سوم:

این گروه هدف دیگری دارند. مشاوری را می آورند تا نشان دهند که دارند کار علمی می کنند ولی هدف اصلیشان سرگرم کردن و سرکار گذاشتن سایر مدیران و پرسنل سازمان است تا فرصت کنند آنطور که دلشان می خواهد به سیاسی کاری در سازمان بپردازند و منافع شخصی خودشان را تامین نمایند. تکنیک خوبی است!

گروه چهارم:

این گروه از دور بسیار جذاب هستند. پول می دهند، وقت هم می گذارند تا در جلسه مشاوره به مشاور اثبات کنند که کارش را بلد نیست. قشر جالبی هستند و شخصیت جالبی دارند. احتمال خودبزرگ بینی و خودشیفتگی در این گروه زیاد است! در نهایت اگر نتوانند مشاور را بی کفایت جلوه دهند، دست کم عصبانی و حق بجانب آنجا را ترک می کنند با این مدعا که مشاور نتوانسته به آنها کمک کند. تلاش برای کمک به این قشر کاملا بیهوده است!

گروه پنجم:

یکی از عجیب ترین ها، این دسته و اغلب هم جزو مدیران عامل هستند. آنها مشاور می گیرند، کارشان هم انجام می شود و بخشی از مسائل توسط مشاور حل شده و چالش های پرسنل با مدیرعامل کاهش می یابد. ناگهان یادشان می افتد که مشاور مربوطه به دلیل ارتباط خوبی که با پرسنل ایجاد کرده، محبوبیت و مقبولیت خوبی بدست آورده که آنها پیش از این از آن محروم بوده اند. ندایی از درون می آید و زنگ خطر در مغزشان سوت می کشد. بلافاصله عذر مشاور را می خواهند تا نکند جای آنها را در شرکت بگیرد. درواقع آنها می ترسند جایگاهشان بیش از آنچه هست در شرکت متزلزل شود و پرسنل او را با مشاور تازه وارد مقایسه کنند. اعتماد بنفس پایین از خصوصیات این گروه است.

گروه ششم:

این قشر همه چیز را رایگان دوست دارند. تصور می کند هر چیزی که از جنس فکر است باید رایگان باشد و آنچه که نتوانند در دستانشان لمس کنند را درک نمی کنند. به آموزش نیز نگاه مشابهی دارند. مشکل اینجاست که این افراد حتی اگر آنچه می خواهند را رایگان دریافت کنند، چون ارزش زیادی برای آن قائل نمی شوند بنابراین در اجرای آن هم جدیتی به خرج نداده و در عمل، اغلب موارد سودی برایشان نخواهد داشت. قابل توجه مشاورانی که فکر می کنند پول نگرفتن کمک است!

گروه هفتم:

بدترین و مهلک ترین گروه برای هر مشاوری این گروه هستند. شرکت های خانوادگی! در این شرکت ها دست روی هر چیزی که بگذارید تا آن را بهبود یا تغییر دهید با روابط خانوادگی مواجه می شوید که اگر ادامه دهید دارید وارد جنگ با یکی از اعضای خانواده می شوید و به سرعت بقیه خانواده در مقابل شما جبهه خواهند گرفت و اگر مداخله نکنید، مشاور بی دست و پا لقب خواهید گرفت که کاری ازش ساخته نیست و در نهایت کوتاهی و تقصیر همه اعضای خانواده ی شاغل در شرکت را به پای شما می نویسند. پیشنهاد می کنم به موقع فرار کنید!

قطعا حوزه مشاوره کسب و کار، تجارب و خاطرات بسیار شیرینی دارد که در این مطلب به آنها اشاره نشده  و ابعاد و زوایای دیگر مورد بررسی قرار گرفته است.

نیاز به کمک یا سوال دارید؟