بسیاری از کمپانی ها و سازمانها در سالهای اولیه فعالیت خود شکست می خورند اما همه آنها چنین سرنوشتی ندارند. برخی دیگر از شرکت های نوپا با تداوم حیات و علی رغم رشد در چند سال اول فعالیت خود، پس از مدتی بجای آنکه سودآورتر شوند نیازمند هزینه بیشتر برای دوام و رشد خواهند بود و به عبارتی به قلک تبدیل می شوند. در صورتیکه نوع بیزنس و فعالیت شرکت بطور صحیح انتخاب شده باشد که متناسب با شرایط زمانی و مکانی آن بیزنس باشد و نیازهای جامعه و شرایطی که بنا است آن شرکت در آن به فعالیت بپردازد جملگی با موضوع فعالیت شرکت هماهنگی داشته باشند و همینطور پرسنل، مدیران و بطور کلی منابع انسانی کارامد که شایستگی، دانش و مهارت لازم برای به ثمر رساندن آن بیزنس را داشته دارند نیز در شرکت حضور داشته باشند، احتمال شکست بسیار کاهش خواهد یافت. این در شرایطی است که بر اساس آمار در ایالات متحده آمریکا، تقریبا 90% از شرکتهای نو پا در 5 سال اول فعالیت خود شکست می خورند.
برخی دیگر از علل شکست شرکتهای نو پا را می توان اینگونه تفسیر نمود:
1) فقدان دورنمای مشخص که همه پرسنل از آن آگاه، در آن سهیم و به آن متعهد باشند. (نقشه راه)
2) بودجه بندی ناصحیح، تخصیص اشتباه منابع و درنظر نگرفتن اولویت های اصلی که نیازمند تخصیص بودجه می باشند.
3) عدم دقت در انتخاب و بکارگیری استراتژی های مناسب بازاریابی و فروش که زمان بازدهی آن مناسب شرایط شرکت باشد. (ROI)
4) همسو نبودن نظام ارزشها و منافع پرسنل و مدیران در سازمان
5) تصور ناصحیح از فرهنگ سازمانی کارا
6) مدیریت با نگاه کوتاه مدت بر اساس صحیح و خطا
7) رهبری نا کارآمد
یکی از مواردی که می تواند بسیاری از خطاهای ذکر شده را کاهش دهد و به حداقل برساند آموزش صحیح پرسنل و مدیران شرکت ها است که در شرکت های نوپا به دلیل فرهنگ فقیر سازمانی و مشغله های فراوان تحمیل شده به یک کسب و کار جدید به اندازه کافی به آنها پرداخته نمی شود. اثرات این امر در کوتاه مدت به وضوح قابل رویت نیست اما دراز مدت و در طول پنج سال اول فعالیت شرکت می تواند باعث بروز مشکلات جدی شود.
در مورد اشتباهات رایج رهبری و مدیریت در این قبیل شرکت ها بیشتر توضیح خواهم داد.